وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌منظور شرکت در مراسم تشییع پاپ عازم رم شد شبکه تلویزیونی کارمند افتتاح شد زمان اکران آثار هفته فیلم و عکس مشهد اعلام شد + جدول پخش پوستر بیست‌ونهمین هفته فیلم و عکس مشهد منتشر شد برنامه صداوسیما برای دلجویی از هموطنان اهل سنت بهرام افشاری و سروش طاهری در تور آمریکای شمالی با «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) + زمان پخش مدیر پخش شبکه یک صداوسیما عزل شد| اعلام جرم علیه ۸ نفر چهره ماندگار | درباره جلال‌الدین معیریان، بنیان‌گذار چهره‌پردازی کلاسیک ایران سایه مات خندوانه | نگاهی به برنامه ۱۰۰۱ و انتظارات برآورده نشده آن گفت‌وگو با استادان دانشگاه‌های مشهد به‌مناسبت روز ملی معماری پرورده آفتاب ایران | مختصری در احوال و آثار شیخ بهایی روایتی سینمایی از یک قهرمان | گفتگو با عوامل فیلم سینمایی صیاد انتشار فراخوان جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان تفلیس آغاز اکران انیمیشن رویاشهر در سینما آیا نویسندگان پرفروش آینده دنیا باید ستاره فضای مجازی باشند؟ جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا برای فرانسیس فورد کوپولا فیلم کوتاه داستانی «جای خالی» در جشنواره ایتالیایی برنامه‌های رادیو به مناسبت سالروز شهادت امام‌جعفرصادق(ع) + زمان پخش اکران سیار انیمیشن «رؤیاشهر» در شهر‌های فاقد سینما
سرخط خبرها

حکایت بی نتیجه غربال و پنبه

  • کد خبر: ۱۹۰۴۰۶
  • ۰۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۳
حکایت بی نتیجه غربال و پنبه
در روزگاران قدیم حکیمی که دو پسر داشت، شبی در ناحیه قلب خود دچار درد شد و پیش از آنکه مریدان وی را به بیمارستان برسانند جان به جان آفرین تسلیم کرد.

در روزگاران قدیم حکیمی که دو پسر داشت، شبی در ناحیه قلب خود دچار درد شد و پیش از آنکه مریدان وی را به بیمارستان برسانند جان به جان آفرین تسلیم کرد. پسران حکیم پس از آنکه حکیم را به خاک سپردند و مراسم ختم و هفتم و چهلم را برگزار کردند و در بزرگداشت‌های نهاد‌های مختلف نیز شرکت نمودند، از یکدیگر جدا شدند و هریکی به راه خود رفتند و سبک زندگی خود را دنبال کردند. پسر اول به دنیا پشت پا زد و سهم الارث خود را به فقرا و مساکین بخشید و به غاری در خارج از شهر رفت و در آنجا کنج عزلت اختیار کرد و به امور معنوی مشغول شد.

پسر دوم سهم الارثش را روی سرمایه اش گذاشت و یک مغازه دودهنه در بازار خرید و یک طلافروشی راه انداخت و به خرید و فروش طلا و جواهرات و سکه مشغول شد. یک سال بعد جمعی از حکمای شهر‌های مختلف تصمیم گرفتند برای پاسداشت مقام علمی حکیم درگذشته به شهر محل سکونت وی بروند و مراسمی برگزار کنند.

پس دسته جمعی به سوی محل سکنای حکیم فقید حرکت کردند و سر راه به غار پسر نخست حکیم رسیدند. پسر نخست حکیم وقتی فهمید کاروان حکما به شهر می‌روند، از آن‌ها تشکر کرد و برای آنکه حال برادرش را بگیرد و برتری کنج عزلت و خلوت را بر زندگی عادی ثابت کند، یک غربال برداشت و داخل آن آب کرد و به دست حکما داد تا به برادرش برسانند. حکما به شهر رسیدند و نخست به مزار حکیم درگذشته رفتند و سپس به پاسداشت مقام علمی او پرداختند.

پس از آن به نزد پسر دوم حکیم رفتند و غربال را به او دادند و گفتند: برادرتان این را آب کرد و به ما داد که برای شما بیاوریم. پسر دوم حکیم غربال را گرفت و به دیوار آویخت. سپس برای آنکه پاسخ دندان شکنی به برادرش داده باشد، مقداری پنبه برداشت و در وسط آن یک تکه آتش گذاشت و به دست حکما داد تا در راه برگشت به برادرش برسانند. پس از پایان مراسم بزرگداشت، حکما به سوی شهر و دیار خود راه افتادند و در مسیر نزد پسر نخست حکیم رفتند و پنبه حاوی آتش را به او دادند.

پسر نخست، چون چنین دید از کرده خود پشیمان شد و برخاست و به نزد برادرش رفت و گفت:‌ای برادر، من به خود و خلوت گزینی خود غره شده بودم، اما تو با کرامت خود غرور مرا شکستی. بده دستت را ببوسم. پسر دوم دستش را به پسر اول داد و پسر اول بوسید.

پسر اول سپس افزود: مقداری سرمایه به من می‌دهی که من هم به جای عزلت گزینی، مثل تو در بطن و متن جامعه حضور داشته باشم و در عین حال به معنویت نیز بپردازم؟ برادر دوم گفت: خیر. وی افزود: آن موقع که اموال به جامانده از پدرمان را بذل و بخشش می‌کردی باید به این چیز‌ها فکر می‌کردی. بدین ترتیب پسر دوم حکیم چیزی به پسر اول حکیم نداد. پسر اول حکیم نیز غربالش را از روی دیوار برداشت و به کنج عزلت خود بازگشت و قصه ما را به قصه‌ای بی نتیجه تبدیل کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->